ارتباط فیلم «رستگاری در شاوشنگ» با معنای زندگی
«تیشهیی پی حفرهی زندان»
چرا این فیلم بعد از سالها صدرنشین آرای مردمی سایت IMDB است؟
پاسخ خیلی ساده است: ما همه امید را دوست داریم. حتی اگر این مفهوم را نفی کنیم. حتی اگر بیخیالش شویم. بسیاری اعتقاد دارند امید اختراع انسان برای امتداد زنجیرهی بقاست. رستگاری در شاوشنگ دو نگرش را برای ما روشن میکند: نگرش «اندی» و نگرش اِلیس( رِد) .
اندی از پس دیوارهای بلند زندان به تلاش هر روزهی کوچک مومن است و در نهایت از یک حفره ایمان و امید میسازد و الیس اسیر دیوارهاست. ما در زندگی بارها و بارها با این دیوارهای بلند روبرو میشویم. دیوار عادتها، قیود، عقدهها و حصارهای درونیمان که معنای زندگیمان را دستخوش تغییر میکنند.
یاد کاراکتر پدربزرگ فیلم «ایثار» «تارکوفسکی» کنیم: فردی که به نوهاش توصیه میکند هر روز به نهال آب دهد. مانند سیزیف همهی ما درگیر چرخهی ملال و پوچی زندگی هستیم. «اگزیستانسیال درمانی» و «لوگوتراپی» وجود رنج و پوچی در زندگی را انکار نمیکنند. اما حواس ما را به این نکته جلب میکنند: باید خودمان بار دیگر خودمان را بیافرینیم. نقبی بر دیوارهای بلند ذهنیمان بزنیم و هر روز و هر لحظه برای عمیقتر کردنش زحمت بکشیم. کاش همه بتوانیم مانند اندی از زندان خودساختهمان بیرون بیاییم و به نظارهگری و انفعالی از جنس اد نرسیم. قرنها پیش مولانا این مفهوم را به تصویر کشیده و از شکستن پوستهی منیتها و حصارهای درونی گفته:
«یکی تیشه بگیرید پی حفرهی زندان
چو زندان بشکستید همه شاه و امیرید»
«مولوی»
«رستگاری در شاوشنگ»
کارگردان: «فرانک دارابونت»
بر اساس رمانی از : «استفن کینگ»
محصول: ۱۹۹۴/ آمریکا
بدون دیدگاه